اخبار قدیمی

۴۲۴ تفکر بابای دارا و بابای نادار (قسمت نهم)

۴۱- پدر دارا می گفت: برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.

اما ما غالبا بر عکس عمل می کنیم. اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند.

اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند آنها مانند اشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود عمل می کنند.

پدر بی پول، تکرار اشتباهات

۴۲- قطعه زیر را پدر بی پول در ۸۵ سالگی نوشته است.

اگر می توانستم یک بار دیگر زندگی کنم آنوقت سعی می کردم اشتباهات بیشتری مرتکب شوم. آنقدرها بی عیب و نقش نباشم. بیشتر استراحت می کردم در واقع خیلی چیزها بود که من آنها را بیش از حد جدی گرفتم باید دیوانه تر می بودم. اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم بیشتر سفر می کردم. قله های بیشتر را فتح می کردم.

رودخانه های بیشتری را شنا می کردم و به نقاط تازه تر می رفتم و بستنی های بیشتری می خوردم.

با مشکلات حقیقی رودررو می شدم و مشکلات خیالی را کنار می گذاشتم. می دانید من از آن آدمهای بودم که لحظه به لحظه عمرم را محتاط و عاقلانه و سالم زیستم.

اگر دوباره به دنیا می آمدم تمام لحظات زندگی ام را از آن خود می کردم.

اگر زندگی از نو تکرار می شد در سپیده دم صبح های بهاری با پای برهنه به پیاده روی می رفتم و در پاییز تا دیروقت به خانه برنمی گشتم. چرخ و فلکهای بیشتری سوار می شدم.

طلوع خورشید را بیشتر تماشا می کردم و اوقات بیشتری را با بچه هایم می گذراندم.

می دانید من از آن آدمهایی بوده ام که همیشه با دماسنج و کیسه آب جوش و بارانی و چتر نجات سفر کردم. فقط اگر زندگی دوباره تکرار می شد اما می دانید که نمی شود. پیرمرد بخوبی فهمیده بود که برای شادتر بودن و برای بهره برداری بیشتر از زندگی نباید دنیا را تغییر داد بلکه باید خودش تغییر کند.

پدر دارا ، برداشتن توشه برای سفر

۴۳- پدر دارا می گفت احمقانه است که برای سفر یک روزه توشه یک ساله بر داریم.

اما آیا احمقانه نیست که تمام نگرانی های بیست و پنج ساله آتی زندگی را با خود حمل کنیم و تازه متعجب باشیم که چرا اینگونه زندگی دشوار است.

نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی را دوا نخواهد کرد

۴۴- پدر پولدار می گفت:

بهترین راه برای احساس بهتر داشتن انجام کاری برای دیگران است از همان لحظه ای که شروع به شاد بودن دیگران می کنیم درست از همان لحظه احساس بهتری خواهیم داشت.

پدر پولدار می گفت. هر وقت احساس یاس به سراغتان آمد از خود بپرسید آیا هوای کافی برای تنفس دارم آیا غذای کافی برای امروز دارم:

ما اغلب این حقیقت را که مهمترین نیازهای ما برآورده شده اند نادیده می گیریم.

۴۵- پدر پولدار بر شوخی مناسب و خندیدن بسیار تاکید داشت.

او می گفت وقتی که ما می خندیم همه چیز به نفع جسم و ذهن ما پیش می رود و باز دهی سیستم تنفسی ما درست مانند زمانی می شود که به ورزش دو پرداختیم ما اغلب وقتی مریض می شویم که خود و زندگی را بیش از اندازه جدی می گیریم.

آنچه برای سالم ماندن بدان نیاز داریم خندیدن است زندگی آنقدرها جدی نیست بیاید شوخی را جدی تر بگیریم.

برگرفته شده از: 

کتاب بابای دارا بابای نادار (رابرت کیوساکی)

مهدی برآسود

Barasoudchannel@

مطالب مرتبط:

۴۲۴ تفکر بابای دارا و بابای نادار( قسمت هشتم)

۴۲۴ تفکر بابای دارا و بابای نادار( قسمت هفتم)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا